مستنداصول اندیشه امام خمینی از دیدگاه امام خامنه ای(6)
امین کریمی | سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۲ ب.ظ
6: استقلال و نفی سلطهپذیری"
هدفْ بزرگتر از آزاد شدن عدّهاى است، هدف
را باید در نظر داشت. هدفْ اسلام است؛ استقلال مملکت است؛ طرد عمّال اسرائیل است.( صحیفه امام ج1 267
)
تا محمد رضا و دودمان پهلوى هست، ما نمىتوانیم
یک روى آزادى و یک روى استقلال براى مملکتمان ببینیم. این یک نوکرى هست که گذاشتهاند
او را اینجا و «مأمور» براى وطنش هست! خودش هم مىگوید «مأموریت براى وطنم»! راست مىگوید
اما مأموریت از امریکا! مأمور است از جانب امریکا براى وطنش که این وطن را، وطن بیچاره
را، نه بگذارد رشد معنوى بکند و
نه مالشان
را خودشان بخورند. مالشان باید نصیب امریکا بشود.( صحیفه امام ج3 509
)
جهت دیگرى که هست جهت فرهنگ جوامع بوده
است. این جوامع [را] دیدهاند، مطالعه کردند که اگر فرهنگ اینها یک فرهنگ مستقل صحیح
باشد، از توى اینها یک جمعیتهاى سیاسى مستقل و امین پیدا مىشود و این هم براى آنها
مضر است. بِناءً عَلَیْه، در جانب اسلام و روحانیت، دو چیز را سد مىدیدند: یکى اصل
اسلام را، و یکى هم روحانیت را؛ و در جانب دیگر باز احتمال این را که اگر این فرهنگ
یک فرهنگ مستقلى باشد، در بین اینها تربیت مىشوند یک جوانهایى و یک رجالى [که] اگر
اینها تربیت بشوند، لا محاله مقدرات مملکت دست اینها مىافتد، باز هم مانع مىشوند
از اینکه اینها برسند به آمال خودشان، که آن آمالْ زیرزمینیهاست. روى زمینى هم هست؛
ولى مهمش آنهایى است که در زیر زمین دارند.( صحیفه امام ج4 16 )
عمده این است که فرهنگ یک فرهنگ متحول بشود؛
یک فرهنگى که از آن غربزدگى بیرون بیاید. همه چیزمان باید این طور بشود. استقلال فکرى،
استقلال باطنى، داشته باشد. علاوه بر اینکه استقلال باید داشته باشد و کسى در فرهنگ
دخالت نباید بکند، باید استقلال فکرى داشته باشد؛ خودش مستقل و آزاد و روى پاى خودش
باشد. این طور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه مىکند، ما هم دنبال او؛ آنها
چه مىگویند، ما هم دنبال او.( صحیفه امام ج9
75 )
ما باید استقلال فکرى داشته باشیم. ما باید
پیوند فکریمان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان زندگى بکنیم، خودمان مستقل باشیم،
پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکرى پیدا بکنیم، استقلال فکرى به این است
که هیچ چیزمان مربوط به آنهانباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیویمان
مستقل باشد. تلویزیونمان مستقل باشد. سینمایمان مستقل. جدا بشود از آن مسائل غربى،
خودمان على حده براى خودمان یک زندگى داشته باشیم. نترسید از اینکه به شما بگویند
«کهنهپرست» نترسید از اینکه یک روزنامهنویسى یا یک مقالهنویسى- که نمىدانم چه حالى
در او هست، چه فکرى مىکند- انتقاد بکند. از انتقاد نترسید. اینها انتقاد مىکنند.( صحیفه امام ج9 159
)
اگر یک مملکتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط
این است که احتیاج نداشته باشد به غیر، اگر احتیاج داشت که نمىتواند مستقل باشد. احتیاج،
خودش یک بستگى [سیاسى] است. اگر یک روزى آن کسى که ما به او محتاج- فرض کنید- باشیم،
یک روزى جلویش را بگیرد، خوب ما باید تسلیمش بشویم. ما باید کارى بکنیم که مستقل بشویم.
کارى بکنیم که محتاج نباشیم؛ این هم به این است که دانشگاهى بنایش را بر این بگذارد
که در دانشگاه خودش کارى بکند که آن مقدارى که مملکت خودش محتاج [است] بتواند آن مقدار
را درست بکند. عار است براى یک مملکتى که خارج از طب او استفاده کرده، حالا هر کس هر
چه مىشود از اینجا پا شود برود به لندن پیش دشمنهاى ما(صحیفه امام ج10 443)
اما اگر ما بایستیم و بگوییم نه، ما نه
شرقى هستیم و نه غربى؛ نه این را مىخواهیم، نه آن را مىخواهیم و با هیچ کس هم دعوا
نداریم، هر کس با [ما] مصالحه دارد و حاضر است که ما با استقلال خودمان زندگى کنیم،
ما با او هم روابط داریم و هر کس این معنا را ندارد، ما نمىخواهیم روابط داشته باشیم.بالاخره،
اساس یک کشورى با اتحاد مردمش [محکم] مىشود. استقلال یک کشورى اگر بخواهد حفظ بشود،
باید مردم احساس کنند که ما استقلال مىخواهیم.( صحیفه امام ج17 125 )
من مىخواهم ملت اسلام سربلند باشد، مستقل
باشد؛ نه مثل حالا که ما باید همه چیزمان از جاى دیگر باشد. و همه مسائل سیاسىمان
را دیگران نقشه بکشند، همه مسائل اجتماعىمان را دیگران نقشهاش را بکشند، فرهنگ ما
را دیگران برنامه بدهند، ارتش ما را دیگران- مستشار دیگران اداره بکنند. من مىخواهم
که همه شما مستقل باشید. و این ته ماندهاى که از استعمار مانده است و حالا به اظهار
«ملیت» و اینها دارد کسب بیت المال را مىکند، این را هم بزنید پرتش بکنید.(صحیفه امام ج6 52 )
- ۹۴/۰۳/۱۹