فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی2
۳:موضوع علم اخلاق
قواى سهگانه عبارت است از قوه شهویه، غضبیه، نطقیه فکریه که همانطور که گفته شد تمامى اعمال و افعال صادره از انسان، یا از قبیل افعالى است که به منظور جلب منفعت انجام میشود، مانند خوردن و نوشیدن، و پوشیدن و امثال آن و یا از قبیل افعالى است که به منظور دفع ضرر انجام مىشود، مانند دفاع آدمى از جان و عرض و مالش، و امثال آن، که مبدأ صدور آنها قوه غضبیه است، هم چنان که مبدأ صدور دسته اول قوه شهویه است.
و یا از قبیل افعالى است که ناشى از تصور و تصدیق فکرى است، مانند برهان چیدن و استدلال درست کردن (که هیچ فعلى از افعال دو دسته قبلى هم نیست، مگر آنکه آدمى قبل ازانجامش در ذهن خود این افعال را انجام میدهد، یعنى براى هر کارى مصالحى که در آن کار هست، با مفاسد آن مىسنجد و سبک و سنگین میکند، و سرانجام یکى از دو طرف میچربد، آن گاه آن عمل را در خارج انجام میدهد.که اینگونه افعال ذهنى ناشى از قوه نطقیه فکریه است.[1]
4:اصول وفروع علم اخلاق
علامه طباطبایی برای علم اخلاق وآنچه که آدمی به آن متصف میشود .اصول وفروعی قایلند ایشان حد اعتدال در قوای سه گانه به همراه عدالت را اصول علم اخلاق وزیر مجموع آنها را به عنوان فروع اخلاق به حساب می آورند.در این زمینه چنین می فرمایند:ودر همین زمینه می فرمایند:حد اعتدال در قوه شهویه این است که این قوه را تنها در جایش به کار بندى، هم از نظر کمیت و مقدار و هم از نظر کیفیت، از افراط و تفریطش جلوگیرى کنى که اگر شهوت در این حد کنترل شود، فضیلتى میشود که نامش عفت است، و اگر بطرف افراط گرائید، شره و اگر بطرف تفریط گرائید، خمودى میگردد که دو مورد از رذائلند.
و حد اعتدال در قوه غضبیه این است که این نیرو را نیز از تجاوز به دو سوى افراط و تفریط جلوگیرى کنى، یعنى آنجا که باید، غضب کنى و آنجا که باید، حلم بورزى، که اگر چنین کنى، قوه غضبیه فضیلتى میشود بنام شجاعت، و اگر بطرف افراط بگراید، رذیلهاى میشود بنام تهور و بیباکى، و اگر بطرف تفریط و کوتاهى بگراید رذیله دیگرى میشود، بنام جبن و بزدلى.
و حد اعتدال در قوه فکریه این است که آن را از دست اندازى به هر طرف و نیز از بکار نیفتادن آن جلوگیرى کنى، نه بیجا مصرفش کنى و نه بکلى درب فکر را ببندى که اگر چنین کنى این قوه فضیلتى میشود بنام حکمت و اگر بطرف افراط گراید، جربزه است و اگر بطرف تفریط متمایل بشود، بلادت و کودنى است.
و در صورتى که قوه عفت و شجاعت و حکمت هر سه در کسى جمع شود، ملکه چهارمى در او پیدا میشود که خاصیت و مزاجى دارد، غیر خاصیت آن سه قوه، (هم چنان که از امتزاج عسل که داراى حرارت است با سرکه که آن نیز حرارت دارد، سکنجبین درست مىشود، که مزاجش بر خلاف آن دو است) و آن مزاجى که از ترکیب سه قوه عفت و شجاعت و حکمت بدست مىآید،عبارت است از عدالت.و عدالت آن است که حق هر قوهاى را به او بدهى و هر قوهاى را در جاى خودش مصرف کنى که دو طرف افراط و تفریط عدالت عبارت میشود از ظلم و انظلام، از ستمگرى و ستمکشى.
این بود اصول اخلاق فاضله یعنى عفت و شجاعت و حکمت و عدالت که هر یک از آنها فروعى دارد که از آن ناشى میشود، و بعد از تحلیل به آن سر در مىآورد و نسبتش به آن اصول نسبت نوع است به جنس، مانند جود، سخا، قناعت، شکر، صبر، شهامت، جرأت، حیاء، غیرت، خیرخواهى، نصیحت، کرامت و تواضع و غیره که همه فروع اخلاق فاضله است که در کتب اخلاق ضبط شده (و شما میتوانى شکل درختى بکشى که داراى ریشههایى است که شاخههایى بر روى آن روئیده است).
- ۹۵/۱۲/۰۶