رزق کریم

معارف قرآن کریم،تفسیر وعلوم قرآنی

رزق کریم

معارف قرآن کریم،تفسیر وعلوم قرآنی

رزق کریم

فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿الحج‏، 50﴾
پس کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، آمرزش و رزقی نیکو برای آنهاست.

رزق کریم یک عنوان قرآنی است.که خداوند متعال در قرآن کریم در 5مورد از این عنوان استفاده می کند.همانطور که در ایه بالا آمده است.رزق کریم جایزه ای است که خداوند به بندگانی که ایمان بیاورند وعمل صالح انجام بدهندعطا می کند.
امیدواریم که درسایه این ذکر شریف بتوانیم معارف قران وعترت را منتشر بسازیم.وجزو خدمتگذاران به قران وعترت نام ما ثبت گردد.تا روز قیامت در پیشگاه قرآن وعترت مهجور نباشیم.

طبقه بندی موضوعی

محدودیت های آزادی سیاسی در اسلام

 

به طور کلی میتوان آزادی سیاسی اسلام را محدود به جهان بینی الهی دانست.یعنی هر آنچه به عنوان آزادی سیاسی معرفی شود که خارج از جهان بینی الهی باشد.خارج از محدوده آزادی سیاسی اسلام می باشد.

در کنار مفهوم آزادی، همیشه از آفات آزادی هم سخن رفته است؛ یعنی آزادی، همواره مقیّد و محدود است. تعیین حدود و قیود آزادی، از نکات مهم

حریّت‏شناسی است. هیچ‏کس در هیچ جای جهان، فتوا به آزادی بی‏حدّ و مرز و بی‏بند و بار نداده است؛ ولی تعیین مرز آزادی و شروط و قیود آن، جزء گفت‏وگوی‏های همیشگی فیلسوفان سیاست بوده است.

برخی از آنان معتقد به «آزادی عادلانه»اند؛ یعنی تنها «عدالت» است که شایستگی و توانایی محدود کردن آزادی را دارد؛ چون هیچ مفهوم و حقیقتی را نمی‏توان در مقابل آزادی نشاند، مگر آن که آن مفهوم، مفهومی مهم‏تر و عظیم‏تر و وسیع‏تر و جامع‏تر و محیطتر از معنای آزادی باشد؛ نظیر مفهوم عدالت. لذا، ترکیب ارزشمند و مطلوب، همانا تلفیق «آزادی عادلانه» است که تفسیر آن در پرتو شریعت روشن می‏شود.

آزادی، هم از خود تغذیه می‏کند و هم بر دست و پای خویش قید و بند می‏نهد؛ امّا عدالت نیز بر آزادی قید می‏نهد. عدالت، یعنی مراعات مجموعه حقوق و ارزش‏ها که آزادی هم یکی از آن‏هاست. لذا، تألیف مزبور، مجموعه‏ای متعادل و متوازن است که به همه ارزش‏ها، از جمله آزادی وفا کند.

بنابراین، حقّ آزادی نمی‏تواند جا را بر حقوق دیگر تنگ کند، همان‏گونه که عدالت، ارزش مستقلی نیست که جلو آزادی را بگیرد؛ بلکه عدالت، صفتی است که یک مجموعه متعادل دارد و روشن است که تعادل مجموعه، در گرو حفظ حیات همه حقوق است، نه بعض آن‏ها، و ضامن تعدیل همه آن‏هاست، نه تعطیل برخی از آن‏ها، و نیز متکفل تنظیم همه آن‏هاست، نه تضییق نابه‏جای بعضی از آن‏ها.

بر این پایه، سیستم اخلاقی عادلانه و آزادانه، همان نظامی است که همه پیامبران و نیز همه حکیمان و مصلحان پیرو آنان بدان توصیه کرده‏اند.

در نقد نظریه «آزادی عادلانه» باید گفت: عدالتی که در مقابل آزادی نشانده می‏شود تا آزادی را تحدید و مرزبندی کند، مفهومی است که از جای دیگر آمده است و باید معنا و تفسیر شود. اگر آزادی نیز آزاد و رها شود، به میل خود و به سودوحی و نبوت در قرآنصفحه 182

 

خویش، عدالت را معنا می‏کند و مفهوم می‏بخشد؛ این‏گونه که هرآنچه به سود اوست، عدل می‏شمرد و هرچه به زیانش است، قبح و ستم می‏خواند.

اگر پذیرفتیم که آزادی مرزی دارد و آن، عدل فرهنگی است، چنین پذیره‏ای صحیح نیست؛ بلکه این سخن، وسط راه است و باید برای رسیدن به پایان راه، برگشت به ابتدای راه و از آن‏جا مسیر را کاملاً شناخته، طی کرد؛ درست مانند این که انسان عطشان، شیرِ آب را باز، و تشنگی خویش را برطرف کند و بپندارد که شیر و لوله آب، تشنگی او را برطرف کرده است و سیراب شدن را از او طلب کند و نداند که باید از این مسیر عبور کرد و به سرچشمه آب زلال رسید.

عدل و آزادی چون شیر و لوله در بین راه قرار گرفته است و هرگز توان تحلیل و تحدید و تعیین مرز را نخواهد داشت. ازاین‏رو، باید مرز آزادی را در قلمرو تکوین شناخت، و نیز مرز آن را در منطقه تشریع یافت تا معلوم شود که آزادی تکوینی و مرز آن چیست، و آزادی تشریعی چیست و محدوده آن کجاست.

آزادی در نظام تکوین، بر مدار قانون «علیّت» مرزبندی می‏شود؛ یعنی انسان در نظام تکوین آزاد است، امّا نمی‏تواند فراتر از قانون علیّت، کاری انجام دهد. بدون در نظر گرفتن قوانین حاکم بر علیّت و معلولیّت، محال است که کاری به پایان رسد. هیچ معلولی، بدون علّت آفریده نمی‏شود و هیچ معلولی بی‏علّت ویژه خویش، «ممکن الوجود» نیست. او نخواهد توانست که نظام علّی را در هم بکوبد یا معلولی از هرج و مرج پدید آید.

نظام تشریع نیز این‏چنین است؛ یعنی ساختار تشریع، آزادی را تحدید می‏کند؛ زیرا تنها شریعت می‏تواند مرز آزادی را بیان نماید، نه عدالت. عدالت چه وصفی از اوصاف انسان یا خُلقی از اخلاق یا صفت مجموعه متعادل به شمار آید زیر مجموعه شریعت است و شریعت را شارع مقدس و ذات اقدس احدیّت، تعیین و تبیین می‏کند.

پس، مرز آزادی و عدالت و مرز سایر اوصاف و نیز حقوق و تکالیف، به دست خدا تعیین و مشخّص می‏شود؛ آن‏گاه انسان می‏تواند در مرز آزادی و مرز عدالت و مرز سایر حقوق و اوصاف بر محور آن‏ها حرکت کند.[1]

یکی از این مصادیق آزادی، آزادی سیاسی است. در فضای تاریک و آلوده الحاد و خود محوری، آزادی سیاسی بدین معناست که افراد در انتخابات شرکت کنند و به هر کس و هر گروه که می خواهند رأی دهند و به این «دموکراسی» ببالند. امّا در فضای روشن توحید، آزادی سیاسی هرگز در این محور خلاصه و تفسیر نمی شود. در این فضا، هم از وکالت سخن می رود و هم از ولایت. و بسی تفاوت است مثلاً، بین وکالت فقیه و ولایت او. نباید به شیوه خودباختگان چنین پنداشت که اسلام نیز دموکراسی را می پذیرد و می توان رهبر حکومت اسلامی و فقیه دارای شرایط را با رأی مردم برگزید و بر مَسند حکومت نشاند. هرگز چنین نیست. آنچه که رأی مردم در آن نقش دارد، ولایت فقیه است نه وکالت وی. طبق اندیشه اسلامی، خداوند به وسیله معصومان (علیهم السلام) فقیه دارای شرایط را برگزیده تا جامعه انسانی را راهبری کند. جامعه با رأی خود، ولای این رهبر را می پذیرد، همانگونه که او، خود، نیز ولای خویش را می پذیرد و هیچ نقشی در نشاندن خود بر مسند حکومت ندارد. از اینرو او هم به عنوان یک شخص حقیقی به شخصیّت حقوقی خود، یعنی فقاهت همراه با شرایط دیگر تن می دهد.[2]


[1] وحی و نبوت در قرآن -  صفحه 182

[2] فلسفه حقوق بشرْ - صفحه  190

  • امین کریمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی