بررسی تطبیقی تفسیرآیه مباهله از منظر تفسیر تسنیم وتفاسیر روح المعانی ومفاتیح الغیب3
شمول ابنا
معنای کلمه ابنا که معنای آن از حیث لغت مشخص می باشد بحثی که میان مفسران مطرح شده است اینکه آیا فرزندان و نوه های دختری هم جزو مصادیق ابنا هستند وآیا شمول «اَبناءَنا» انها را نیز در برمیگیرد.فخر رازی ذیل آیه مباهله میگوید: به دلالت این آیه، فرزند دختری هر کس فرزند اوست و پسرانحضرت زهرا(علیهاالسلام) پسران رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم هستند، و آیه (ومِن ذُرِّیَّتِهِ داودَ وسُلَیمانَ وأیّوبَ ویوسُفَ وموسی وهارونَ وکَذلِکَ نَجزِی المُحسِنین وزَکَرِیّا ویَحیی وعیسی وإلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحین) دلالت دارد که حضرت مسیح از فرزندان حضرت ابراهیم(علیهالسلام) است، با اینکه عیسی(علیهالسلام) از راه مادر ذریه حضرت ابراهیم(علیهالسلام) شمرده میشود. (فخر رازی، مج4، ج8، ص89) «ذرّیّه» یعنی فرزند؛ چه با واسطه یا بیواسطه. رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نیز که خود مبیّن و مفسّر قرآن کریم است، امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را بدان جهت که مصداق (أبناءَنا) بودند، در مباهله مشارکت داد. برهمین اساس، در وصیّت و وقف، فرزندان دختری نیز سهیماند، مگر آنکه قرینه صارفهای بر نفی آن باشد؛ حتی در سهم سادات نیز عدّهای از فقهای امامیّه به یکسان بودن نوه پسری و دختری فتوا دادهاند، هرچند مشهور بین فقها اختصاص سهم سادات به نوه پسری است، زیرا با وجود دلیل خاص نمیتوان به اطلاق و عموم تمسّک کرد.(آیت الله جوادی آملی، جلد 14 - صفحه 455) آلوسی نیز چنین می گوید: و أن المراد حینئذ بأبنائنا الحسن. و الحسین، و بنسائنا فاطمة، و بأنفسنا الأمیر.(آلوسی،همان)
تفسیر انفسنا
یکی ازنکاتی که در آیه مباهله قابل توجه می باشد این است که قریب به اتفاق مفسران اهل سنت فضیلت اهل بیت وپنج تن آل عبا را از این آیه شریفه متوجه شده اند الا عده قلیلی از آنها که دارای تفکرات وهابی وتند علیه شیعیان می باشند.آلوسی در ضمن تفسیر آیه شریفه دلالت آیه را برفضیلت اهل بیت را می پذیرد. و می گوید: بدون تردید آیه مباهله بر نبوّت رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم و فضیلت اهل بیت(علیهمالسلام) دلالت دارد. و دلالتها على فضل آل اللّه و رسوله صلى اللّه تعالى علیه و سلم مما لا یمتری فیها مؤمن، و النصب جازم الإیمان.
در تفسیر روح المعانی آمده است:
امّا اینکه شیعیان خواستهاند از آن خلافت علی بن ابی طالب(علیهالسلام) را ثابت کنند، درست نیست، زیرا مراد از (أنفُسَنا) علی(علیهالسلام) نیست، تا گفته شود ایشان به منزله نفس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم است و به خلافت سزاوارتر است، بلکه منظور از (أنفُسَنا) شخص رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم است و معنایش آن است که ما خودمان را دعوت کنیم و از آنجا که در عرفْ داماد را پسر میخوانند، (أبناءَنا) شامل علی(علیهالسلام) نیز میشود، بنابراین اگر اطلاق «ابن» به نوه دختری حقیقت باشد، (أبناءَنا) عموم المجاز خواهد بود و شامل فرد حقیقی یعنی حسن و حسین(علیهماالسلام) و فرد مجازی یعنی علی(علیهالسلام) خواهد بود و اگر اطلاق «ابن» بر نوه دختری مجاز باشد، نیازی به عموم المجاز نخواهد بود، زیرا هر سه فردْ مجازی هستند و اینکه گفته شده است انسان خود را دعوت نمیکند، صحیح نیست، زیرا در محاورات عرفی میگوییم «خودم را راضی کردم» یا «نفسم مرا به کاری دعوت کرد» و قرآن کریم نیز میفرماید: (فَطَوَّعَت لَهُ نَفسُهُ قَتلَ أخیهِ... )، پس ممکن است انسان خود را دعوت کند و آنچه طبرسی و دیگر علمای شیعه گفتهاند که منظور دعوت کردن خود نیست، جز هذیان و تعصّب چیز دیگری نخواهد بود (آلوسی، ج3، ص301 ـ 302.)
صاحب تفسیر تسنیم در مقام پاسخ آلوسی می آید ومی گوید:
در پاسخ آلوسی باید گفت اصل در استعمال، استعمال حقیقی است و استعمال لفظ در معنای مجازی قرینه میخواهد، بنابراین اگر نمیدانیم متکلّم از کلامش معنای حقیقی را اراده کرده است یا مجازی را، باید لفظ را بر معنای حقیقی آن حمل کنیم. آری اگر بدانیم لفظ در معنایی استعمال شده است. نمیتوان گفت که آن معنای حقیقی است، زیرا استعمال اعم از حقیقت است و این دو اصل در اصول فقه مطرح شدهاند.
اطلاق «ابن» بر داماد و دعوت از خود براساس معنای عرفی، مجازی است و نمیتوان لفظ را بر آن حمل کرد، مگر به قرینه که در اینجا نه تنها قرینهای نیست، بلکه شاهد برای اراده معنای حقیقی نیز هست، چون (أنفُسَنا) در مقابل (أبناءَنا) و (نِساءَنا) آمده است، پس منظور کسی است که به منزله جان شخص و حتی بالاتر از پسر و دختر باشد.( آیت الله جوادی آملی، جلد 14صفحه 469)
آلوسی همچنین میگوید:
اگر منظور شیعه آن است که در زمان نزول قرآن، علی بن ابیطالب(علیهالسلام) خلیفه بوده است، صحیح نیست، زیرا نزول آیه مباهله در سال نهم هجری بوده است و ایشان تا آن زمان خلیفه نبودهاند و اگر مراد آن است که ایشان در آینده خلیفه خواهد شد، کسی با این سخن مخالف نیست. اختلاف در بلا فصل بودن خلافت ایشان است که آن را نیز باید از راهی دیگر اثبات کرد.( منقول از: آیت الله جوادی آملی ،جلد 14 - صفحه 468)
در پاسخ آلوسی باید گفت که واژه (أنفُسَنا) بر خلافت حضرت امیرمؤمنان دلالت مطابقی ندارد، تا گفته شود آن حضرت در آن زمان خلیفه نبوده است، بلکه دلالت دارد که او از همه مردم برتر است، زیرا به منزله جان رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم است و پس از رحلت آن حضرتصلی الله علیه و آله و سلم اگر امر بین او و دیگران دایر شود او که به منزله جان رسول خداست، برای امر خلافت بر بیگانه مقدّم است.(جوادی آملی، جلد 14 - صفحه 468)
- ۹۶/۰۴/۰۲