رزق کریم

معارف قرآن کریم،تفسیر وعلوم قرآنی

رزق کریم

معارف قرآن کریم،تفسیر وعلوم قرآنی

رزق کریم

فَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿الحج‏، 50﴾
پس کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، آمرزش و رزقی نیکو برای آنهاست.

رزق کریم یک عنوان قرآنی است.که خداوند متعال در قرآن کریم در 5مورد از این عنوان استفاده می کند.همانطور که در ایه بالا آمده است.رزق کریم جایزه ای است که خداوند به بندگانی که ایمان بیاورند وعمل صالح انجام بدهندعطا می کند.
امیدواریم که درسایه این ذکر شریف بتوانیم معارف قران وعترت را منتشر بسازیم.وجزو خدمتگذاران به قران وعترت نام ما ثبت گردد.تا روز قیامت در پیشگاه قرآن وعترت مهجور نباشیم.

طبقه بندی موضوعی

چکیده

آزادی در پرتو جهان بینی الهی از دیدگاه اسلام پذیرفته شده است،آزادی سیاسی به عنوان یکی از ابعاد آزادی مورد توجه اسلام می باشد.ودر حکومت اسلامی به این نوع آزادی باید اهتمام شود،مواردی همچون آزادی انتخاب شدن و برگزیدن و حق رأی، مشارکت مردم در فرایند امور سیاسی، حق نظارت بر عملکرد حاکمان از مصادیق آزادی در اسلام شناخته شده است.از آنجا که  این آزادی  سیاسی  در سایه جهان بینی الهی می باشد دارا ی محدودیت درهمین چهارچوب است،.تفاوت اساسی آن با سایر مکاتب در همین موضوع نهفته است.


کلیدواژه

آزادی،آزادی سیاسی،اسلام،علامه جوادی آملی

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی6

امین کریمی | پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ

 

3:طریقه سوم مخصوص قرآن است و آن محو زمینه ‏هاى رذائل اخلاقى است‏.که علامه چند ویژگی برای آن برمی شمرند:

الف: مخصوص به قرآن کریم است و در هیچ یک از کتب آسمانى که تا کنون به ما رسیده یافت نمیشود و نیز از هیچ یک از تعالیم انبیاء گذشته سلام الله علیهم اجمعین نقل نشده و نیز در هیچ یک از مکاتب فلاسفه و حکماى الهى دیده نشده‏ است.[1]

ب: اوصاف رذیله و خوى‏هاى ناستوده را، از طریق رفع از بین برده نه دفع، یعنى اجازه نداده که رذائل در دلها راه یابد تا در صدد بر طرف کردنش برآیند، بلکه دلها را آن چنان با علوم و معارف خود پر کرده که دیگر جایى براى رذائل باقى نگذاشته است.[2]

پ:در این نوع اخلاق کسى اراده نمى‏کند و طلب نمى‏نماید، مگر وجه حق باقى را، حقى که بعد از فناى هر چیز باقى است، چنین کسى اعراض نمى‏کند مگر از باطل، و فرار نمى‏کند جز از باطل، باطلى که عبارت است از غیر خدا، چون آنچه غیر خداست فانى و باطل است، و دارنده چنین ایمانى براى هستى آن در قبال وجود حق که آفریدگار اوست وقعى و اعتنایى نمى‏گذارد.و نیز در کلام مجیدش آمده: (الله لا إله إلا هو، له الأسماء الحسنى‏، الله که جز او معبودى نیست، اسمایى نیکو دارد).و نیز آمده: (ذلکم الله ربکم، لا إله إلا هو، خالق کل شی‏ء، اینک الله است که پروردگار شماست معبودى جز او که خالق هر چیز است نیست).و نیز آمده: (الذی أحسن کل شی‏ء خلقه‏، خدایى را که هر چه را آفرید نیکویش کرد). و آمده که: (و عنت الوجوه للحی القیوم‏، همه وجوه در برابر حى قیوم خاضع است) . و فرموده: (کل له قانتون‏، همه در طاعت وى‏اند). و فرموده: (و قضى ربک ألا تعبدوا إلا إیاه‏، پروردگارت قضا رانده که جز او را نپرستید) و نیز فرموده: (أ و لم یکف بربک، أنه على کل شی‏ء شهید؟ آیا این براى پروردگارت بس نیست، که بر هر چیز ناظر است؟)  و نیز فرموده: (ألا إنه بکل شی‏ء محیط، آگاه باش که او بر هرچیز احاطه دارد) و نیز فرموده: (و أن إلى ربک المنتهى‏ و بدرستى که آخرین منزل هستى، درگاه پروردگار تو است).و از همین باب است آیات مورد بحث که مى‏فرماید: (و بشر الصابرین، الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا: إنا لله و إنا إلیه راجعون) الخ، براى اینکه این آیات و نظائرش مشتمل بر معارف خاصه الهیه‏اى است که نتایج خاصه‏اى حقیقى دارد، و تربیتش نه هیچگونه شباهتى به تربیت مکتب‏هاى فلسفى و اخلاقى دارد و نه حتى به تربیتى که انبیاء ع در شرایع خود سنت کرده‏اند.[3]

ت: بناى این نوع اخلاق بر محبت عبودى و ترجیح دادن جانب خدا بر جانب خلق و بنده است (یعنى هر جا که بنده در سر دو راهى قرار گرفت که یکى به رضاى خدا و دیگرى به رضاى خودش مى‏انجامد، رضاى خود را فداى رضاى خدا کند، از خشم خود بخاطر خشم خدا چشم بپوشد، از حق خود بخاطر حق خدا صرفنظر کند. و همچنین).[4]

د: محوریت این نوع اخلاق بر عشق ومحبت است.محبت و عشق و شور آن بسا میشود که انسان محب و عاشق را به کارهایى وا میدارد که عقل اجتماعى، آن را نمى‏پسندد، چون ملاک اخلاق اجتماعى هم، همین عقل اجتماعى است و یا به کارهایى وا میدارد که فهم عادى که اساس تکالیف عمومى و دینى است، آن را نمى‏فهمد، پس عقل براى خود احکامى دارد و حب هم احکامى جداگانه‏.[5]

ج: در این مسلک پاى فضیلت و رذیلت به میان نمى‏آید و غرضها که همان فضائل انسانى باشد، به یک غرض مبدل مى‏شود و آن عبارت است از وجه خدا، و اى بسا که در پاره‏اى موارد، نظریه این مسلک با آن دو مسلک دیگر مختلف شود، به این معنا که آنچه در نظرهاى دیگر فضیلت شمرده شود، در این نظریه و مسلک رذیله شود و به عکس.[6]

4: اخلاق مادیین:   و آن این است که براى فن اخلاق هیچ اصل ثابتى نیست، چون اخلاق هم از نظر اصول و هم فروع در اجتماعات و تمدن‏هاى مختلف اختلاف مى‏پذیرد و آن طور نیست که هر چه در یک جا خوب و فضیلت بود، همه جا خوب و فضیلت باشد، و هر چه در یک جا بد و رذیله بود، همه جا بد و رذیله باشد، چون اصولا تشخیص ملتها در حسن و قبح اشیاء مختلف است، بعضى ادعا کرده‏اند این نظریه نتیجه نظریه معروف به تحول و تکامل در ماده است.[7]

بنا بر این در جوامع بشرى نه حسن مطلق داریم و نه قبح مطلق، بلکه این دو دائما نسبى است، و بخاطر اختلافى که اجتماعات بحسب مکانها و زمانها دارند، مختلف مى‏شوند، و وقتى حسن و قبح دو امر نسبى و محکوم به تحول شد، قهرا واجب میشود که ما اخلاق را هم متحول دانسته، فضائل و رذائل را نیز محکوم به دگرگونى بدانیم.[8] البته این را هم باید دانست که این نظریه آن طور که اینان فکر مى‏کنند یک نظریه جدیدى نیست، براى اینکه کلبى‏ها که طائفه‏اى از یونانیان قدیم بودند- بطورى که نقل شده- همین مسلک را داشتند، و همچنین مزدکى‏ها (که پیروان مردى مزدک نام بودند که در ایران در عهد کسرى ظهور کرد و او را به اشتراک دعوت نمود) و حتى بر طبق این مرام عمل هم کردند، و نیز در بعضى از قبائل وحشى آفریقا و غیره سابقه دارد.[9]

و بهر حال مسلکى است فاسد، و دلیلى که بر آن اقامه شده، از بیخ و بن فاسد است، وقتى مبنا فاسد شد، بنا هم فاسد میشود.بعد جناب علامه در قالب چهار مقدمه ویک نتیجه گیری به بیان بطان مسلک مذکور میپردازند که برای رعایت اختصار از آن اجتناب میشود.

منابع

قرآن کریم

طباطبائی محمدحسین،تفسیرالمیزان، مترجم موسوی همدانی،نشر جامعه مدرسین،قم،پنجم 1374ه ش

مطهری،مرتضی،مجموعه آثارج21،نشر صدرا،تهران،1381 ه ش



[1] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    539    

[2] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    539    

[3] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    541    

[4] ترجمه تفسیر المیزان   ج‏1   542

[5] ترجمه تفسیر المیزان   ج‏1   542

[6] ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 563

[7] همان

[8] همان ص:564

[9] همان

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی5

امین کریمی | سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۶ ب.ظ

 

 

7:انواع واقسام علم اخلاق

جناب علامه تنها راه آراسته شدن به صفات اخلاقی وپیراسته شدن از رذائل اخلاقی را تکرار عملی میدانند.ودر اینکه انسان چگونه وبر چه اساس وهدفی این تکرار عمل را انجام دهد.وارد انواع واقسام مسالک اخلاقی براساس هدف میشوند. وچهار نوع مسلک اخلاقی را معرفی میکنند.

که خلاصه سه نوع اول آن از زیان علامه چنین است:

 

 مکتب اول، یعنى مکتب حکما و فلاسفه تنها بسوى حق اجتماعى و مکتب دوم تنها بسوى حق واقعى و کمال حقیقى، یعنى آنچه مایه سعادت آدمى در آخرت است میخواند، ولى مکتب اسلام بسوى حقى دعوت مى‏کند که نه ظرف اجتماع گنجایش آن را دارد و نه آخرت و آن خداى تعالى است.[1]

1:طریقه علم اخلاق قدیم، اخلاق یونان و غیر آن بر این اساس بنا شده که زیربنای آن مدح وذم مردم پسند وعدم پسندجامعه است.[2]

استاد شهیدمرتضی مطهری از شاگردان علامه این نوع اخلاق را به علمای یونان وامثال سقراط نسبت میدهد:

اساساً این حرف که اخلاق بر پایه حسن و قبح است. این، جزء افکار اسلامى نیست. در کلمات علماى اسلامى این حرف خیلى زیاد است ولى در خود اسلام چنین حرفى نیست. این فکر فکرى است که از یونان به مسلمین رسیده است، فکر سقراطى است. این حرف مال سقراط است که پایه اخلاق زشتى و زیبایى است، آنهم زشتى و زیبایى عقلى. سقراط یک مکتب اخلاقى دارد و مى‏گویند مکتب اخلاقى سقراط مکتب عقلى است. علت اینکه مى‏گویند مکتب اخلاقى او مکتب عقلى است، این است که به عقیده سقراط اخلاق خوب کارهایى است که‏عقل آنها را زیبا مى‏داند، و اخلاق بد که انسان نباید آن را داشته باشد کارهایى است که عقل آنها را نازیبا مى‏داند. سقراط مکتب اخلاقش را براساس عقل گذاشته است، آنهم زیبایى و زشتى عقلى. آن کسانى هم که کتابهاى او را ترجمه کرده‏اند همین فکر سقراطى را پذیرفته‏اند و البته علماى اسلامى که روى آن بحث مى‏کردند، این موضوع را درک کردند که حسن و قبح پایه ثابتى نیست و متغیر است. ولى مطلب این است که ما چرا پایه اخلاق را زشتى و زیبایى عقلى بدانیم تا بعد جواب آن را بدهیم؟.نه، این‏جور نیست. همان‏طور که عرض کردم معناى اخلاق نظام دادن به غرایز است. چنانکه طب نظام دادن قواى بدنى است، اخلاق نظام دادن قواى روحى است.[3]

البته ایشان همین حسن وقبح را درچند پاراگراف عقل اینطور معنا میکنند:

چیزى که اجتماع آن را خوب مى‏داند و چیزى که اجتماع آن را بد مى‏داند یعنى چه؟ مسئله‏اى است که شاید عنوان کننده اولیه آن مسلمین بوده‏اند و آن مسئله حُسن و قبح عقلى است. حسن یعنى نیکویى، زیبایى، و قبح یعنى بدى و زشتى. حسن و قبح عقلى در مقابل حسن و قبح غیر عقلى یعنى چه؟[4]

البته همانطور که از سخنان استاد شهید مطهری مشخص شد.قرآن کریم اخلاق را از این طریق استعمال نکرده و زیر بناى اخلاق را مدح و ذم مردم قرار نداده که ببینیم چه چیزهایى در نظر عامه مردم ممدوح و چه چیزهایى مذموم است؟ چه چیزهایى را جامعه مى‏پسندد و چه چیزهایى را نمى‏پسندد و قبیح مى‏داند؟[5]

در ادامه حضرت علامه به سوالاتی در مورد آیات قرآن که ممکن است توهم شود،این نوع اخلاق را بیان میکند پاسخ میدهند.و اگر در آیه: (و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره، لئلا یکون للناس علیکم حجة، و هر جا که بودید رو بسوى کعبه کنید تا شماتت مردم بر شما مسلط نباشد)[6] مردم را به ثبات و عزم دعوت کرده و علت آن را افکار عمومى قرار داده است.و نیز اگر در آیه: (و لا تنازعوا، فتفشلوا، و تذهب ریحکم، و اصبروا، با یکدیگر نزاع مکنید، و گر نه ضعیف میشوید و نیرویتان هدر مى‏رود، و خویشتن دارى کنید)[7] مردم را دعوت به صبر کرده، براى اینکه ترک صبر و ایجاد اختلاف، باعث سستى و هدر رفتن نیرو و جرى شدن دشمن مى‏شود که همه فوائد دنیایى است.و اگر در آیه: (و لمن صبر و غفر، إن ذلک لمن عزم الأمور، و هر کس صبر کند و ببخشاید،این خود مایه عزم و عظمت است).[8] که مردم را دعوت به صبر و بخشایش کرده، چون باعث عزم و عظمت است.

و بالأخره اگر در امثال آیات بالا مردم را به اخلاق فاضله دعوت کرده و علت آن را فوائد دنیایى قرار داده، برگشت آن فوائد نیز در حقیقت به ثواب اخروى و در نتیجه خویهاى مخالف آنها، مایه عقاب آخرتى است.[9]

2: طریقه دوم طریقه انبیاء است که درکتب آسمانی انبیا گذشته نیز بوده است.و آن توجه به فوائد اخروى فضائل است‏.طریقه دوم از تهذیب اخلاق این است که آدمى فوائد آخرتى آن را در نظر بگیرد و این طریقه، طریقه قرآن هم است که ذکرش در قرآن مکرر آمده، مانند آیه: (إن الله اشترى من المؤمنین أنفسهم، و أموالهم، بأن لهم الجنة، خدا از مؤمنین جان‏ها و مالهاشان را خرید، در مقابل اینکه بهشت داشته باشند).[10]

علامه آیات مربوط به این نوع اخلاق را در دودسته ارائه می کنند:

الف: آیاتی که اخلاق را از راه غایات اخروى اصلاح و تهذیب مى‏کند، که یک یک آنها کمالات حقیقى قطعى هستند نه کمالات ظنى و حیاتى. مانند آیه: (إن الله اشترى من المؤمنین أنفسهم، و أموالهم، بأن لهم الجنة، خدا از مؤمنین جان‏ها و مالهاشان را خرید، در مقابل اینکه بهشت داشته باشند).و آیه: (إنما یوفى الصابرون أجرهم، بغیر حساب‏، صابران اجر خود را به تمام و کمال و بدون حساب خواهند گرفت).و آیه: (إن الظالمین لهم عذاب ألیم‏، بدرستى ستمکاران عذابى دردناک دارند) و آیه: (الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلى النور، و الذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت، یخرجونهم من النور إلى الظلمات‏، خداست سرپرست کسانى که ایمان دارند و همواره از ظلمت‏ها به سوى نورشان بیرون مى‏آورد و کسانى که کافر شدند، سرپرست آنها طاغوتهایند که همواره از نور بسوى ظلمتشان بیرون مى‏آورند) و امثال این آیات با فنون مختلف، بسیار است.[11]

ب: آیاتی که از راه مبادى  کمالات که آن مبادى نیز امورى حقیقى و واقعى هستند، مانند اعتقاد به قضاء و قدر، و تخلق به اخلاق خدا و تذکر به اسماء حسنایش، و صفات علیایش‏  اخلاق را اصلاح وتهذیب میکنند.

مانند آیه: (ما أصاب من مصیبة فی الأرض و لا فی أنفسکم، إلا فی کتاب من قبل أن نبرأها، إن ذلک على الله یسیر، هیچ مصیبتى در زمین و نه در جانهاى شما نمى‏رسد، مگر آنکه قبل از آنکه آن را برسانیم، در کتابى نوشته بودیم و این براى خدا آسان است).چون این آیه مردم را دعوت مى‏کند به اینکه از تاسف و خوشحالى دورى کنند، براى اینکه آنچه به ایشان مى‏رسد، از پیش قضاءش رانده شده و ممکن نبوده که نرسد و آنچه هم که بایشان نمى‏رسد، بنا بوده نرسد، و تمامى حوادث مستند به قضاء و قدرى رانده شده است و با این حال نه تاسف از نرسیدن چیزى معنا دارد و نه خوشحالى از رسیدنش و این کار بیهوده ازکسى که به خدا ایمان دارد و زمام همه امور را بدست خدا مى‏داند شایسته نیست، هم چنان که آیه:(ما أصاب من مصیبة إلا بإذن الله، و من یؤمن بالله یهد قلبه‏، آنچه مصیبت میرسد به اذن خدا مى‏رسد، و هر کس بخدا ایمان داشته باشد، خدا قلبش را هدایت میکند) هم به این معنا اشاره دارد.[12]



[1] ترجمه تفسیر المیزان   ج‏1   542

[2] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    534    

[3] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى   ج‏21   228  

[4] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى ج‏21   226  

[5] ترجمه تفسیر المیزان ج‏1  534   

[6] سوره بقره آیه 150

[7] سوره انفال آیه 46

[8] سوره شوری آیه 43

[9] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    534    

[10] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    535    

[11] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    535    

[12] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    536    

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی4

امین کریمی | يكشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ

 

6:نقش قضا وقدر در اخلاق

حال اگر بگویى: اعتقاد به قضاء و قدر، علاوه بر اینکه مبدأ پیدایش اخلاق فاضله نیست، دشمن و منافى آن نیز هست، براى اینکه اینگونه اعتقادات احکام این نشئه را که نشئه اختیار است باطل مى‏کند و نظام طبیعى آن را مختل میسازد،در پاسخ مى‏گوئیم: ما در بحث پیرامون قضاء جواب روشن این اشکال را دادیم و در آنجا گفتیم: افعال آدمى یکى از اجزاء علل حوادث است و معلوم است که هر معلولى همانطور که در پیدایش محتاج به علت خویش است، محتاج به اجزاء علتش نیز هست.پس این صحیح نیست که انسان حکم اختیار را لغو بداند، با اینکه مدار زندگى دنیوى و سعادت و شقاوتش بر اختیار است و اختیار یکى از اجزاء علل حوادثى است که بدنبال افعال آدمى و یا بدنبال احوال و ملکات حاصله از افعال آدمى، پدید مى‏آید.چیزى که هست این هم صحیح نیست، که اختیار خود را یگانه سبب و علت تامه حوادث بداند و هر حادثه مربوط به خود را تنها بخود و باختیار خود نسبت دهد و هیچ یک از اجزاء عالم و علل موجود در عالم را که در رأس همه آنها، اراده الهى قرار دارد، در آن حادثه دخیل نداند، چون چنین طرز تفکرى منشا صفات مذمومه بسیارى، چون عجب و کبر و بخل و فرح و تاسف و اندوه و امثال آن مى‏شود.[1]


[1] ترجمه تفسیر المیزان   ج‏1   536

 

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی3

امین کریمی | شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ب.ظ

5:شیوه عمل به علم اخلاق

 اصل عمل به علم اخلاق همان تعادل در قوای سه گانه است که جناب علامه چنین بیان میکنند:نگذارد هیچیک از این قواى سه‏گانه راه افراط و یا تفریط را برود و از حاق وسط به این سو یا آن سو، بطرف زیادى و یا کمى منحرف گردد، چون اگر یکى از آنها از حد وسط به یک سو تجاوز کند معجون آدمى خاصیت خود را از دست میدهد، دیگر مرکب و معجون، آن مرکب و معجون نیست و در نتیجه به آن غایت که بخاطر آن ترکیب یافته، یعنى به سعادت نوع نمیرسد.[1]

ودرعمل کردن به فروع علم اخلاق که منشعب از همان اصول است تلقین علمى و تکرار عمل را راه رهایى از رذائل و کسب فضائل میداند

نظرعلامه چنین است: علم اخلاق حد هر یک از آن فروع را برایت بیان مى‏کند و از دو طرف افراط و تفریط جدایش میسازد و میگوید: کدام یک خوب و جمیل است و نیز راهنماییت مى‏کند که چگونه میتوانى از دو طریق علم و عمل آن خلق خوب و جمیل را در نفس خود ملکه سازى؟ طریق علمیش این است که به خوبى‏هاى آن اذعان و ایمان پیدا کنى، و طریق عملیش این است که آن قدر آن را تکرار کنى تا در نفس تو رسوخ یابد، و چون نقشى که در سنگ مى‏کنند ثابت گردد.

مثلا یکى از رذائل اخلاقى که گفتیم در مقابل فضیلتى قرار دارد، رذیله جبن و بزدلى است در مقابل فضیلت شجاعت، اگر بخواهى این رذیله را از دل بیرون کنى، باید بدانى که این صفت وقتى صفت ثابت در نفس میشود که جلو نفس را در ترسیدن آزاد بگذارى تا از هر چیزى بترسد و ترس همواره از چیزى به دل میافتد که هنوز واقع نشده، ولى هم ممکن است واقع شود و هم ممکن است واقع نشود، در اینجا باید به خود بقبولانى: که آدم عاقل هرگز بدون مرجح میان دو احتمال مساوى ترجیح نمیدهد.

مثلا احتمال میدهى امشب دزد به خانه‏ات بیاید و احتمال هم میدهى که نیاید، و این دو احتمال از نظر قوت و ضعف مساوى‏اند و با اینکه مساوى هستند تو چرا جانب آمدنش را بدون جهت ترجیح میدهى؟ و از ترجیح آن دچار ترس میشوى؟ با اینکه این ترجیح بدون مرجح است.

و چون این طرز فکر را در خود تکرار کنى و نیز عمل بر طبق آن را هم تکرار کنى، و در هر کارى که از آن ترس دارى اقدام بکنى، این صفت زشت یعنى صفت ترس از دلت زائل میشود، و همچنین هر صفت دیگرى که بخواهى از خود دور کنى و یا در خود ایجاد کنى، راه اولش تلقین علمى و راه دومش تکرار عملى است. [2]

در جای دیگر علامه این شیوه تلقین علمی وتکرار عملی را چنین تبیین میکند:

باید دانست که اصلاح اخلاق و خویهاى نفس و تحصیل ملکات فاضله، در دو طرف علم و عمل و پاک کردن دل از خویهاى زشت، تنها و تنها یک راه دارد، آنهم عبارت است از تکرار عمل صالح و مداومت بر آن، البته عملى که مناسب با آن خوى پسندیده است، باید آن عمل را آن قدر تکرار کند و در موارد جزئى که پیش مى‏آید آن را انجام دهد تا رفته رفته اثرش در نفس روى هم قرار گیرد و در صفحه دل نقش ببندد و نقشى که به این زودیها زائل نشود و یا اصلا زوال نپذیرد.[3]



[1] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    559    

[2] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    560  

[3] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    533    

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی2

امین کریمی | جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۱ ب.ظ

 

۳:موضوع علم اخلاق

قواى سه‏گانه عبارت است از قوه شهویه، غضبیه، نطقیه فکریه که همانطور که گفته شد تمامى اعمال و افعال صادره از انسان، یا از قبیل افعالى است که به منظور جلب منفعت انجام میشود، مانند خوردن و نوشیدن، و پوشیدن و امثال آن و یا از قبیل افعالى است که به منظور دفع ضرر انجام مى‏شود، مانند دفاع آدمى از جان و عرض و مالش، و امثال آن، که مبدأ صدور آنها قوه غضبیه است، هم چنان که مبدأ صدور دسته اول قوه شهویه است.

و یا از قبیل افعالى است که ناشى از تصور و تصدیق فکرى است، مانند برهان چیدن و استدلال درست کردن (که هیچ فعلى از افعال دو دسته قبلى هم نیست، مگر آنکه آدمى قبل ازانجامش در ذهن خود این افعال را انجام میدهد، یعنى براى هر کارى مصالحى که در آن کار هست، با مفاسد آن مى‏سنجد و سبک و سنگین میکند، و سرانجام یکى از دو طرف میچربد، آن گاه آن عمل را در خارج انجام میدهد.که اینگونه افعال ذهنى ناشى از قوه نطقیه فکریه است.[1]

4:اصول وفروع علم اخلاق

علامه طباطبایی برای علم اخلاق وآنچه که آدمی به آن متصف میشود .اصول وفروعی قایلند  ایشان حد اعتدال در قوای سه گانه به همراه عدالت را اصول علم اخلاق وزیر مجموع آنها را به عنوان فروع اخلاق به حساب می آورند.در این زمینه چنین می فرمایند:ودر همین زمینه می فرمایند:حد اعتدال در قوه شهویه این است که این قوه را تنها در جایش به کار بندى، هم از نظر کمیت و مقدار و هم از نظر کیفیت، از افراط و تفریطش جلوگیرى کنى که اگر شهوت در این حد کنترل شود، فضیلتى میشود که نامش عفت است، و اگر بطرف افراط گرائید، شره و اگر بطرف تفریط گرائید، خمودى میگردد که دو مورد از رذائلند.

و حد اعتدال در قوه غضبیه این است که این نیرو را نیز از تجاوز به دو سوى افراط و تفریط جلوگیرى کنى، یعنى آنجا که باید، غضب کنى و آنجا که باید، حلم بورزى، که اگر چنین کنى، قوه غضبیه فضیلتى میشود بنام شجاعت، و اگر بطرف افراط بگراید، رذیله‏اى میشود بنام تهور و بیباکى، و اگر بطرف تفریط و کوتاهى بگراید رذیله دیگرى میشود، بنام جبن و بزدلى.

و حد اعتدال در قوه فکریه این است که آن را از دست اندازى به هر طرف و نیز از بکار نیفتادن آن جلوگیرى کنى، نه بیجا مصرفش کنى و نه بکلى درب فکر را ببندى که اگر چنین کنى این قوه فضیلتى میشود بنام حکمت و اگر بطرف افراط گراید، جربزه است و اگر بطرف تفریط متمایل بشود، بلادت و کودنى است.

و در صورتى که قوه عفت و شجاعت و حکمت هر سه در کسى جمع شود، ملکه چهارمى در او پیدا میشود که خاصیت و مزاجى دارد، غیر خاصیت آن سه قوه، (هم چنان که از امتزاج عسل که داراى حرارت است با سرکه که آن نیز حرارت دارد، سکنجبین درست مى‏شود، که مزاجش بر خلاف آن دو است) و آن مزاجى که از ترکیب سه قوه عفت و شجاعت و حکمت بدست مى‏آید،عبارت است از عدالت.و عدالت آن است که حق هر قوه‏اى را به او بدهى و هر قوه‏اى را در جاى خودش مصرف کنى که دو طرف افراط و تفریط عدالت عبارت میشود از ظلم و انظلام، از ستمگرى و ستم‏کشى.

این بود اصول اخلاق فاضله یعنى عفت و شجاعت و حکمت و عدالت که هر یک از آنها فروعى دارد که از آن ناشى میشود، و بعد از تحلیل به آن سر در مى‏آورد و نسبتش به آن اصول نسبت نوع است به جنس، مانند جود، سخا، قناعت، شکر، صبر، شهامت، جرأت، حیاء، غیرت، خیرخواهى، نصیحت، کرامت و تواضع و غیره که همه فروع اخلاق فاضله است که در کتب اخلاق ضبط شده (و شما میتوانى شکل درختى بکشى که داراى ریشه‏هایى است که شاخه‏هایى بر روى آن روئیده است).



[1] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    559    

 

  • امین کریمی

فن اخلاق وانواع آن از دیدگاه علامه طباطبایی

امین کریمی | پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۵۱ ب.ظ

مقدمه

بی شک از شریفترین علوم اسلامی علم اخلاق میباشد.علامه طباطبایی علیه الرحمه در ضمن تفاسیرموضوعی که در المیزان شریف دارند.به این مسئله مهم پرداخته اند .ودر دوجای المیزان تحت عنوان بحث های اخلاقی فن اخلاق را مورد دقت وموشکافی قرار داده وانواع مکاتب اخلاقی را بررسی ونظر اسلام وقرآن را در این زمینه تبیین فرموده اند.نوشته پیش روی شما بازخوانی ،دسته بندی ودر بعضی موارد تشریح دیدگاه علامه رضوان الله علیه در همین زمینه است.که تقدیم میشود.

۱:تعریف علم اخلاق

علم اخلاق عبارت است از فنى که پیرامون ملکات انسانى بحث مى‏کند، ملکاتى که مربوط به قواى نباتى و حیوانى و انسانى اوست.[1]

2:هدف  وغرض علم اخلاق

فضائل ملکات نفسانی را از رذائلش جدا می سازد و معلوم می کند کدام یک از ملکات نفسانى انسان خوب و فضیلت و مایه کمال اوست، و کدامیک بد و رذیله و مایه نقص اوست، تا آدمى بعد از شناسایى آنها خود را با فضائل بیاراید، و از رذائل دور کند و در نتیجه اعمال نیکى که مقتضاى فضائل درونى است، انجام دهد تا در اجتماع انسانى ستایش عموم و ثناى جمیل جامعه را بخود جلب نموده، سعادت علمى و عملى خود را به کمال برساند.[2]



[1] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    558    

[2] ترجمه تفسیر المیزان    ج‏1    558    

  • امین کریمی

معرفی کتاب(تفسیر سوره کوثر تالیف علی صفائی حائری(عین-صاد)

امین کریمی | چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۵۲ ب.ظ

کتاب تفسیر سوره کوثر تالیف علی صفائی حائری(عین-صاد) از سری مباحث تطهیر با جاری قرآن کریم.

چاپ سوم این کتاب در زمستان 1391 توسط انتشارات لیله القدر در شهر مقدس قم

86 صفحه که با حذف فهرست و صفحات اولی  70 صفحه جهت مطالعه با قی می ماند.

مباحث کلی کتاب

مفهوم کوثر

مصداق کوثر ونمونه های کوثر در زندگی رسول خدا

موقعیت

موضع گیری-وضعیت-

موفقیت وپیروزی

در این کتاب پس از توجه به مفردات و ترکیب کلمات سوره به بررسی رابطه آنها می پردازد.

ایشان توجه به مفهوم ومصداق (کوثر) را کلید فهم سوره می داند.مفهوم کوثر خیر کثیر و کثیر الخیر ا ست این مفهوم با نعمت زیاد        و امکانات کثیر تفاوت دارد.کوثر بهره برداری زیاد از امکانات کم را شامل می شود.کوثر درنعمت ها نیست بلکه درحالت ها و موضع گیری ها است.کوثر به معنای خیر کثیر است وخیر کثیر را به معنای بهره برداری و برخورد خوب و زیاد می فهمیم واین معنایی است که با زندگی وتاریخ رسول هم سازگاری است.او در سخت ترین موقعیت ها بهترین و راحت ترین برخورد را داشته ومقهور ومنتظر موقعیت مطلوب نبود.موضع گیری صحیح می تواند ما را از لیت ولعل و کاشکی واگر،نجات دهد.و ازآنچه داریم و از ازامکاناتی که برخورداریم،به آنچه می خواهیم برساند.حضرت سلیمان اواب بود یعنی از هر نعمتی به سوی منعم پرواز می کرد.وهمچون زنبورعسل شیره های گل ها را می گرفت و اسیر گل ها نمی شد.

عبدی خداوند کارنامه اش را امضا می کند که اسیر امکانات ومنتظر امکانات نمانده و بازگشت وموضع گیری صحیح ومناسب را داشته است.

مصداق کوثر

زندگی رسول خدا حامل کوثر خداست.نمونه های کوثر در زندگی رسول خدا حضور دارد.همان طور که لحظه لحظه زندگی او شکر عطای کوثر است.در تمامی لحظه لحظه های زندگی رسول خدا کوثر را شاهدیم.

موقعیت

ما همیشه منتظرموقعیت ها هستیم.اما درسی که این سوره می دهدبه جای موقعیت، وضعیت و موضع گیری مطرح می شود.وبه جای نعمت وامکان وشرایط کوثر و برخورد مناسب.

راحتی در نعمت ها نیست. نعمته ها متغیر ومتزلزل هستند.

پیروزی برای کسانی است که از آدمها و نیروهای خود بهره می برند.نه برای آنهائی که اینها را دارند.

موضع گیری (وضعیت)

موقعیت یا مطلوب است یا نامطلوب.باید موضع گیری های درست را شناخت تا درموقعیت مطلوب دچار محرومیت وغرور نشویم.ودر موقعیت نامطلوب مبتلا به خوف و حزن وعجز و یاس وجنون.

1:ضعف وقدرت

امن واضطراب

ضیق و وسعت

...

تا 15

موفقیت و پیروزی

عناصر موفقیت و پیروزی عبارت ازطرح و اطلاعات و روش و اجرا است.به عبارت دیگر مدیریت،طرح واجرا است.

مدیریت است که مجموعه طرح واجرا وامکان و اطلاعات را به هم ربط می دهد.واز آن بهره میگیرد.ومی تواند از کوثر بهره مند و یا محروم باشد.می تواند ازکم زیاد به دست آورد و می تواند از زیاد مغرور شود ومحروم گردد.

در شکم دستگاه فرعون می توانی همچون موسی رشد کنی ودر دل تاریکی می توانی همچون چراغ بدرخشی که سیاه ها خود زمینه ساز و خواستگاه نور هستند.

لینک دانلود کتاب

  • امین کریمی

چکیده

یکی از وجوه اعجاز قرآن در مورد معارف،تشریع وآنچه مربوط به هدایت انسان است می باشد.یعنی قوانین ومعارفی که در قرآن کریم مطرح شده است،خود جنبه اعجاز دارد.وهماورد طلبی قرآن کریم این امور را شامل می شود.محتوای قرآن کریم به گونه ای متقن ومناسب به شخصیت واقعی انسانها،اعم از زن ومرد تبیین شده است که فقط می تواند از جانب خداوند متعال بازگو شده باشد.این نوع اعجاز از دیر باز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است.ودر دوران معاصر نز به ان توجه ویژه ای شده است.

 

کلیدواژه:

قرآن،اعجاز،معارف قرآنی،اعجاز تشریعی،اعجاز محتوایی


دانلود فایل- ورد- اینجارا کلیک کنید.

  • امین کریمی

اعجاز قرآن از دیدگاه مستشرقین_مقاله

امین کریمی | شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۰۹ ب.ظ

چکیده:

 

در این مقاله ابتدا به شناخت ومعرفی منابع مهمی که مستقیما به موضوع اعجاز قرآن وپدیده استشراق پرداخته انداشاره کرده ایم.وسپس با تبیین مختصری از اعجاز واستشراق به تببین نظرات مستشرقین ،پیرامون قران کریم پرداخته ایم.وسعی شده است نظرات مستشرقان در قالب ها وبخش های مختلف با توجه به منابع معرفی شده دسته بندی ومورد تحلیل وبررسی قرار بگیرد.

 

کلیدواژه:

قرآن،اعجاز،استشراق،مستشرقین


دانلود کامل فایل pdfاینجا را کلیک کنید

  • امین کریمی